محل تبلیغات شما

گويند: هنگامی كه زليخا با يوسف (ع) خلوت كرد و او را به سوی خويش می خواند ناگهان زليخا چشمش به بتی افتاد كه در آن حجره قرار داشت. بی درنگ برخاست و پرده ای روی آن افكند.

يوسف (ع) به او گفت: تو از مراقبت جمادی شرم داری پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم.  جامع السعاده ج ۳ ص۹۶ 

بله، بنازم به زليخا كه از خدايش كه بتی ساخته ی دست خودشان بود! شرمش آمد، جلوی او ادب كرد و همین ادب کردن عاقبت، دین و دنیای شوم و نکبت بارش و حتی آبروی رفته اش را متحول کرد، در دنیا آبرویش را به او برگرداند، به عشقش در دنیا و به سعادت ابدی و جاوید آخرت رساند.

راستی من و شما که مؤمن و شیعه ی علی ابن ابی طالب علیه السلام هستیم از كی شرممان می آيد و ادب مي كنيم! از خداوند، از پیامبران، از امام زمان عج، از شهداء و . ؟!

۲۰۹-عمر اگر در عبادت است ارزش دارد.

۲۰۸-خدا ما را می بيند و نگاهمان می کند خجالت بكشيم.

۲۰۷-باز آمد بوی عطر ماه مهر ماه مدرسه

كه ,ادب ,زليخا ,ی ,مراقبت ,ع ,به او ,كرد و ,در دنیا ,يوسف ع ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آب به چاله ریز مديريت نوین و اسلامي